جدول جو
جدول جو

معنی عزل شدن - جستجوی لغت در جدول جو

عزل شدن
(کَ دَ)
معزول گشتن. جدا شدن. برکنار شدن از کار. پیاده شدن از عمل. از کار افتادن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علم شدن
تصویر علم شدن
کنایه از مشهور شدن، معروف شدن، سرشناس شدن، برای مثال هر که علم شد به سخا و کرم / بند نشاید که نهد بر درم (سعدی - ۱۵۶)
فرهنگ فارسی عمید
سر شناس شدن نامی شدن مشهور شدن معروف گشتن، ظاهر شدن، اطلاق شدن کلمه ای به معنیی به سبب استعمال بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هول شدن
تصویر هول شدن
دستپاچه شدن دست و پای خودرا گم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ترا بردن جابه جا کردن، داستان شدن متل شدن ازجایی بجایی دیگر برده شدن حمل شدن، بیان شدن حکایت شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازل شدن
تصویر نازل شدن
از بالا بپائین آمدن، فرود آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معزول شدن
تصویر معزول شدن
هیالیدن بر کنار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معطل شدن
تصویر معطل شدن
سر گردان شدن بیکار ماندن، منتظر ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
داستانی شدن نمونه شدن مورد مثل واقع شدن حکایت و داستانی، در صفتی مشهور شدن: شد مثل در خام طبعی آن گدا او ازین خواهش نمی آمد جدا. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
لال شدن سرخ شدن برنگ لعل در آمدن سرخ شدن: ای حمیرا، اندر آتش نه تو لعل تاز نعل تو شود این کوه نعل. (مثنوی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قفل شدن
تصویر قفل شدن
بند شدن درگای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عوض شدن
تصویر عوض شدن
ورتیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لول شدن
تصویر لول شدن
مست مست شدن سخت مست شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علت شدن
تصویر علت شدن
بر انگیختن سبب شدن باعث گردیدن، سبب شدن باعث گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عملی شدن
تصویر عملی شدن
بانجام رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
برکنار کردن هیالاندن کسی رااز شغل و منصب خود بر کنار کردن خلع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عذر شدن
تصویر عذر شدن
حایض شدن (زن)، حایض شدن (زن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاطل شدن
تصویر عاطل شدن
فرغیشیدن اکاریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عازم شدن
تصویر عازم شدن
آهنگ کردن قصد کردن، حرکت کردن به سوی مقصدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایل شدن
تصویر ایل شدن
ترکی پارسی فرمان بردن گردن نهادن مطیع شدن تسلیم شدن منقار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هول شدن
تصویر هول شدن
((~. شُ دَ))
دستپاچه شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لول شدن
تصویر لول شدن
((شُ دَ))
نشئه شدن، سرمست شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علم شدن
تصویر علم شدن
((عَ لَ. شُ دَ))
مشهور شدن، سرشناس شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عضو شدن
تصویر عضو شدن
همپیوند شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عزل کردن
تصویر عزل کردن
برکنار کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عازم شدن
تصویر عازم شدن
روانه شدن، رهسپار شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عوض شدن
تصویر عوض شدن
دیگر شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عزل کردن
تصویر عزل کردن
Depose
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کچل شدن
تصویر کچل شدن
Balding
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کچل شدن
تصویر کچل شدن
ficando careca
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عزل کردن
تصویر عزل کردن
смещать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عزل کردن
تصویر عزل کردن
absetzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کچل شدن
تصویر کچل شدن
kahl werdend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کچل شدن
تصویر کچل شدن
łysieć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عزل کردن
تصویر عزل کردن
усунути
دیکشنری فارسی به اوکراینی